محتوای مقاله ی آیا شما دچار فوموی استراتژی برند شده اید؟
جهت مطالعه این مقاله نیاز به 7 دقیقه دارید

ابتدا برای عزیزانی که نمیدانند فومو چیست باید چند خط بنویسم. اگر شما میدانید که فومو چیست می توانید از این بخش صرف نظر کنید

سندروم فومو چیست؟

فومو دربرگیرندۀ ترس و واهمۀ «جا ماندن از جهان» است. کاربر وقتی به اینترنت متصل نیست این احساس را دارد که جهان به‌مانند رودخانه‌ای پیش می‌رود و او به شکل سرزنش‌آمیزی در جای خود دچار سکون و سکوت شده است.

با همه گیر شدن گوشی‌های هوشمند، استفاده از اینترنت و به تبع، میزان تخصیص زمان از طریق آن در شبکه‌های اجتماعی به طور فزاینده‌ای بالا رفته و اشکال ارتباطات نوینی را در ساحت این رسانه رقم زده است. در این بستر رابطه‌ها آنقدر برای افراد اهمیت پیدا می‌کند که بسیاری توانایی دور ماندن از گوشی و اینترنت را برای دقایقی نه چندان طولانی ندارند و اغلب پیوسته در حال چک کردن صفحه نمایش گوشی خود یا حتی وبگردی‌های بی‌هدف هستند.

زمانی که فرد از گوشی فاصله دارد، مدام به این فکر می‌کند که آیا پیام و ایمیل جدیدی داشته یا کسی عکس جدید یا مطلب او را پسندیده یا کسی پیامی در جواب استوری‌اش داده و از این دست اتفاقات. این ذهنیت‌ها باعث ایجاد ترس می‌شود؛ ترس از اینکه مبادا اتفاق جدیدی در حد فاصله آخرین باری که گوشی را چک کرده نیفتاده باشد و فرد از آن بی‌خبر مانده باشد. این‌ها احوالات مبتلایان به سندرومی است که با ترویج زندگی آنلاین افراد بیشتر شده و از متداول‌ترین تجربیات امروزه کاربران شبکه‌های اجتماعی مجازی محسوب می‌شود.این نشانه‌ها می‌تواند زمینه ساز سندرم ترس از دست دادن Fear of missing out یا به اختصار FOMO باشد.

فوموی استراتژی برند Brand Strategy FOMO

اگر شما هم مانند من بخشی از زمان خود را در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و لینکدین و گروه های مرتبط با کسب و کار سپری می کنید، قطعا واژه ی استراتژی برند را بارها و بارها شندیده و دیده اید. حتی این اواخر چندین وبینار هم در این خصوص برگذار شد است. فرقی نمیکند در جامعه ی طراحان لوگو باشید و یا برنامه نویسان اختصاصی وب سایت و یا کارآفرینان و عزیزان حوزه ی برندینگ. در همه ی زمینه های این واژه ی استراتژی برند نفوذ کرده است. خب وقتی این واژه و مفاهیم مرتبط را میبینیم ولی نمیدانیم چیست احتمالا دچار نوعی ترس و اضطراب شویم. حتی اگر به مطالب برندسازی و استراتژی برند هم علاقه ندارید ولی از این موضوعی که عنوان کردم ترس پیدا کرده اید، هیچ ایرادی ندارد. Take it easy

بیاید کمی به عقب برگردیم . سال ۲۰۱۸. زمانیکه من با وجود راه اندازی چند کسب و کار و داشتن یه شغل موفق هیچ ایده ای در ذهن نداشتم که برند چیست؟ برندسازی چه کاری برایم انجام میدهد، استراتژی برند چیست و …. شاید کل ایده ای که برای این واژگان داشتم در حد طراحی لوگو و شعار بود. تا اینکه وارد یک سفر اکتشافی شدم. با دکتر شفیعی آشنا و از ایشان برندسازی و برندینگ را آموختم ( و در حال حاضر در مرداد ۱۴۰۰ نیز با ایشان همراه هستم )

 

 

به شخصه فکر می کنم خیلی ها شبیه من هستند و شاید هنوز متوجه نشدند برند دقیقا چیست! همانطور که در چند خط بالا ذکر کردم الان که ( شاید یک درصد واقعا ) فهمیدم برند چی هست و چی نیست هم به واسطه ی برخورداری از حضور در کنار بزرگان و بنیانگذاران این بحث است. پس چیز عجیبی نیست که خیلی از هم صنفی های بنده ( برنامه نویسان و طراحان ) هنوز برند را مساوی طراحی لوگو و اسم و شعار می دانند. اما اینجا نیستم تا به شما در مورد برند صحبت کنم. قرار است بگوییم ترس از دور افتادن از استراتژی برند چیست!

اما من یک سفر قهرمانی را طی کردم تا به این نقطه رسیدم و به خود اجازه ی انتشار و نوشتن یک همچین مقاله ای را دادم. اگر این سفر قهرمانی را طی نکرده بودم هیچگاه این مقاله را نمینوشتم. پیشنهاد می کنم سفر قهرمان را مطالعه فرمایید.

طی این دو سال اخیر هرچه بیشتر در مورد این مباحث مطالعه داشتم و یا کلاس شرکت کردم، با کنار گذاشتن این موضوع ، هرچه بیشتر در مورد نام تجاری ، برند ، هویت برند و استراتژی برند صحبت می کردم ، بیشتر این دو مورد از هم جدا می شدند. مانند یک تکه یخ که در یک لیوان شربت پرتغال! در دمای اتاق ترک می خورد و جدا می شود. شربت و لیوان را سرد می کنند تا به یک هدف برسند ، اما طراحی هویت برند و استراتژی برند در ذهن من کاملاً متفاوت شد.

دیدگاه من برای تفاوت این است که هدف استراتژی برند و در نتیجه ، استراتژیست برند ، تولید هویت برند به عنوان هدف نهایی نیست. این برندینگ است که به چیزهای دیگر مانند دراایی های متمایز کننده منتهی می شود (دارایی های متمایز مانند لوگو ، نشان ، رنگ ، فونت ، تن صدا ، و غیره).

هدف استراتژی برند برای من درک برند در کسب و کار و ذهن مشتری است. برای شناسایی هدف برند (کوتاه مدت یا بلند مدت) و یا مشکلی که بر روی هدف تأثیر می گذارد یا اگر مشکلی در راه رسیدن به هدف ایجاد می کند ، تعیین می شود.

محصول قابل تحقق عبارت است از طرح اولویت بندی مراحل (“استراتژی”) که کسب و کار باید برای دستیابی به آن هدف با ریسک آشکار انجام دهد ، زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد. و انجام این کار مستلزم تحقیق ، تجزیه و تحلیل ، آزمایش و اجرا است – کاری که یک استراتژیست برند ممکن است خود انجام ندهد ، اما یک استراتژی فقط یک ایده است تا زمانی که به آن پی برده شود که آیا استراتژی خوب است یا بد.

زمانی که این استراتژی ها پیاده سازی و  اجرایی می شود ، بیشترین زمان بر استفاده از بازاریابی ، تبلیغات یا برند متمرکز است.

جایی که من اکنون خود را در همه این موارد قرار می دهم ، این است که از نظر یک فرایند ، ویژگیهای اصلی برند (اعم از هدف ، ارزشها ، چشم انداز ، ماموریت ، بازار هدف ، چرایی کسب و کار و غیره) ، پیام برند آنها ( برچسب ها ، داستان برند ، داستان آواتار مشتری ، USP/UVP و غیره) و هویت بصری آنها (لوگو ، فونت ، رنگ ، تصاویر و غیره). من این را توسعه هویت نام برند می نامم. این شامل چیزی است که من آن را “جهت برند” یا آنچه که بیشتر آن را استراتژی برند می نامم ، شامل می شود تا اهداف اصلی مورد نیاز برای کار را مشخص کند ، به همراه طرح کلی برنامه آینده خود برای موفقیت به عنوان یک برند ، فقط برای تعیین موقعیت خود.

ممکن است شما این را متفاوت ببینید و این خوب است و ممکن است فقط بر سر من فریاد بکشید که من استراتژیست برند هستم. اما آنچه من خودم می نامم اهمیتی ندارد. آنچه که به آن مربوط می شود این است که با مشتری خود انتظاراتی داشته باشیم تا اطمینان حاصل شود که آنها می دانند چه چیزی دریافت می کنند و چگونه به آنها کمک می کند. با انجام این کار ، ما به مشتریان خود اجازه می دهیم بهترین قضاوت خود را بر اساس توصیه ما انجام دهند یا تصمیم بگیرند که آیا ادامه دهند یا خیر.

حالا اگر شما نیز مانند من عمل می کنید ، به احتمال زیاد با یک رویکرد استراتژیک انجام می شود اگر از قبل با یک جلسه اطمینان حاصل کنید که هویت برند ( منظور ایجاد یک هویت یکپارچه در تمامی ارکان سازمان ) واقعاً مورد نیاز است، ما می توانیم مطمئن شویم که مخاطب را کامل درک کرده ایم و به یک توافق اولیه بدون خون ریزی رسیده ایم.

اما اگر بیش از این کار می کنید و آنچه را که قبلاً به عنوان استراتژی برند توصیف کردم انجام می دهید. آنچه ممکن است از آن آگاه باشید این است که اجزای بازاریابی ، تجارت ، ارتباطات و روابط عمومی ، روانشناسی ، رفتار خریدار ، تجزیه و تحلیل داده ها و ردیابی وجود دارد. این دانش است که برای ارائه سطح وسیع تر یا بالاتری از استراتژی نام تجاری یا خدمات مدیریت برند مورد نیاز است.

زیرا به منظور اثرگذاری یک برند در بازاری که در آن فعالیت می کند و ذهن خریداران ، بر اساس شرایط بازار و کسب و کار است. شما باید موقعیت زمین را به خوبی بشناسید تا بهترین روش عمل در شرایط بالقوه پرخطر را تعیین کنید.

و این موارد هنوز کار سختی است! استراتژیست برند شدن و یا برای کسب و کاری استراتژی برند تدوین کردن اصلا کار ساده ای نیست.

بنابراین بین طراحی هویت برند و استراتژی برند ، فاصله هاست ، فاصله ای بین دو رشته کوه مرتبط به هم. مطمئناً آنها را می توان توسط یک نفر انجام داد ، اما من معتقدم برای اجرای هر دو به دانش و مهارت فوق العاده ای نیاز است. همچنین ممکن است به طرز فکر یا طرز تفکری کاملاً متفاوت نیاز داشته باشد که مانند اکثر طراحان، خلاقیت کمتری (به ویژه از نظر بصری) داشته باشد. به همین دلیل است که بسیاری از استراتژیست های برند که من با آنها برخورد کرده ام ، خود را طراح نمی دانند.

با این حال ، اینجاست که FOMO وارد می شود (ترس از دست دادن).

بیاید این مطلب را به یک توصیه ی خیلی مهم به شما به پایان برسانم

ما در ایران زندگی می کنیم. کشوری جنگ زده و قحطی زده، کشوری با فرهنگ بسیار عمیق ولی متاسفانه (تقریبا)بلااستفاده. قرار نیست در این نتیجه گیری درس اخلاق بدهم که خودم بسیار مشکلات فرهنگی و عقیدتی و … دارم.  فقط می خواهم بگویم این اصطلاحات قشنگ برای زمان ما نیست. این فرایندهای بسیار پرکاربرد و تاثیر گذار برای کشورهایی است که به یک حداقلی از ارزش های کسب و کار رسیده باشند . کشورهایی که کسب و کار ها با اطمینان فعالیت می کنند و هر روز درگیر تصویب یک طرح داخلی احمقانه نیستند که به کسب و کارها لطمه می زند. ما در ایران به واسطه ی حکومت جمهوری ، ناخوداگاه استراتژیست شده ایم. چون هم از دشمن خارجی لطمه میخوریم و هم از دشمن داخلی . پس نگران نباشید که شما الان استراتژی برند ندارید! واقعیت اینکه شما اصلا برند ندارید!در ایران شاید ۵ درصد کسب و کارها برند شده اند.مخالفید؟ چند شرکت مانند اپل و سامسونگ داریم که مخاطبانشان عاشقانه آنها را میپرستند؟ اگر برای خرید بستنی وارد سوپرمارکت می شوید به لوگو دقت می کنید؟ در ایران کسب و کارهای محلی شاید بیشتر برند هستند تا کسب و کارهای بزرگتر. یعنی شما به آرایشگر خود متعهد تر هستید تا به فلان برند چیپس و پفک

سخنم را به پایان می رسانم و به شما می گویم نترسید که از دنیای تکنولوژی و علم روز عقب هستید. باید به روز باشید و در این شکی نیست اما نمی توانید همه چیز روز دنیا را در کسب و کار خود پیاده کنید. به زندگی جنگ زده ی خود برسیم!

اگه از این مطلب خوشت اومد میتونی توی شبکه های اجتماعی به اشتراک بذاری
Facebook
Twitter
LinkedIn
یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلد های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.