مغزهای ما برای جذب شدن به سمت لذت و دوری از درد سیمپیچی شدهاند. وقتی احساس خوبی داریم نسبت به چیزی که در برابرمان قرار گرفته مقاومت کمتری نشان میدهیم. با مقاومت کمتر کارهای ما در هر زمینهای با تلاش کمتری جریان مییابند.
موقعی که ما جریان نرمتری داشته باشیم، تیم ما نیز وارد یک وضعیت جریانی بهتری میگردد. تعارضات کمتری پیش میآید. خلاقیت، ابتکار و همکاری بزرگتری ایجاد میگردد. با محتوای بیشتر و جاری بودن شما کسانی که در اطرافتان هستند نیز جریان پیدا میکنند. من تاکنون مطالعهای پژوهشی در این باره ندیدهام اما قول میدهم رهبرانی که بیشتر جابجا میشوند از نظر عملکردی از رقبای خود پیشی میگیرند.
در موضوع خوشبختی واقعی پایهگذار روانشناسی مثبت، مارتین سلیگمن به دو راه متمایز برای تجربهی خوشحالی در لحظه اشاره میکند: لذتها و خشنودیها. بیایید با لذتها شروع کنیم.
[lwptoc]
سه راه برای به اوج رساندن لذت
لذتها اجزای حسی و عاطفی مختلفی مثل آسایش، ذوق، شور و ارگاسم دارند. اگرچه این لذتها عموماً زودگذر هستند و بسیاری از آنها عواقب منفی از خود بر جای میگذارند.
لذتها بخش لذتبخش زندگی هستند و سلیگمن پیشنهاد حذف این منابع گذرای خوشبختی را نمیدهد. به جای این کار او راههایی را برای به اوج رساندن تجربهی ما از آنها مطرح کرده است.
او بر اساس آخرین تحقیقات سه پیشنهاد دارد:
1) از عادت کردن به لذتها بپرهیزید
آیا تا به حال اتفاق افتاده که یک شیرینی برای شما بسیار خوشمزه باشد و هیچ وقت به مقدار کافی از آن نخورید؟ اما در نهایت مقدار کافی از آن را به دست میآورید و دیگر مزهی قبلی را نمیدهد؟ این واقعیت شامل لذتهایی میگردد که به طور مکرر اتفاق افتاده و سریعاً از تجربهی لذت آنها کاسته میشود – چیزی که همهی ما بشخصه آن را تجربه کردهایم.
این فرآیند را خوگیری مینامند و برای تمام لذتهای حسی رخ میدهد. آیا تا به حال آهنگی را به شدت دوست داشتهاید که بارها و بارها به آن گوش بدهید؟ اکنون چقدر از گوش دادن به آن آهنگ لذت میبرید؟
سلیگمن انتخاب یک باند موسیقی لذتبخش و تجربهی زیاد و کم گوش دادن به آن را توصیه میکند. هدف از این کار کشف دورهی زمانی بهینهای است که آهنگ را تازه و لذت شما را در اوج نگه میدارد. تا جایی که میتوانید وقایع لذتبخش در زندگی خود بگنجانید اما فاصلهی زمانی بین آنها را از چیزی که معمولاً داشتید بیشتر کنید. سعی کنید فاصله زمانی بهینهای را که نمیگذارد لذتهای شما محو شوند پیدا نمایید.
2) مزهی لذت را عمیقاً بچشید
هر چقدر آگاهی ما در هنگام وقوع یک رخداد لذتبخش بالاتر باشد لذت بیشتری را از آن تجربه میکنیم. چشیدن در واقع افزودن توجه آگاهانه به تجربهی لذت است. سلیگمن چهار نوع چشیدن را بر اساس کار تحقیقاتی فرد بریانت و جوزف وروف پیشنهاد میکند:
- گرم شدن (پذیرش تحسین و تبریک)
- شکرگزاری (سپاسگزاری از نعمات)
- شگفتزده شدن (از خود بی خود شدن در شگفتی لحظه)
- پرشکوه کردن (از جمله حواس)
راههای بسیاری برای تقویت چشیدن لذتها وجود دارد؛ مثل شریک شدن تجربیات با دیگران، برقرار ارتباط با خاطرات ذهنی وقایع و در مورد گرم شدن، داشتن یک حس افتخار برای رخدادها.
3) به لذتها بیشتر فکر کنید
بیشتر فعالیتهای انسان بدون تمرکز و توجه انجام میشود. با قرار دادن هواپیما در حالت خودکار از لذت تجربهی راه محروم میشویم. داشتن توجه آگاهانه به هر عملی یک تجربهی ارزشمند است. داشتن توجه و آگاهی لذتهای ما را به کیفیتهای متعالی میرساند.
شرکت در فعالیتهای آگاهانه در شرایط استرسی و وقتی اذهان ما در حال رقابت است دشوار میباشد. تعدادی نفس آهسته، ثابت، آرام و عمیق قبل از وارد شدن به حس عمیق لذت کمک کننده خواهد بود.
قائل شدن تمایز بین لذت و رضایتمندی
اکنون توجه شما را به دیگر عامل تأثیرگذار بر خوشبختی واقعی جلب میکنیم: رضایتمندی. حس رضایت و خشنودی نیز مثل لذتها بسیار لذتبخش هستند اما مثل آنها الزاماً باعث برانگیخته شدن احساسات خام در ما نمیشوند. در حالی که لذتها نیاز به فکر کردن زیادی ندارند، اما رضایت و خشنودی اغلب با تفکر و تفسیر در هم آمیخته است. به عنوان نمونه از حس خشنودی میتوان به درگیر شدن با یک کتاب، رقصیدن، شرکت در فعالیت ورزشی مورد علاقه و فرو رفتن در یک گفتگوی تحریک کننده اشاره کرد.
در فعالیتهای خشنود کننده زمان میایستد، ما خودآگاهیمان را از دست میدهیم و به بالکل جذب آن فعالیت میشویم. حس رضایت بیشتر از لذت پایدار میماند؛ همان طور که مداوم به ما میگویند لذتها زودگذرند! ما به اندازهای که با لذتها خو میگیریم، به رضایت و خشنودی عادت نمیکنیم.
لذتها دربارهی درگیر کردن حواس و احساسات عاطفی هستند؛ رضایت و خشنودی دربارهی برقراری ارتباط با بخش والاتری از ماست: قوا و فضایل شخصی ما
در هرم نیازهای انسانی مازلو، لذتها خشنودی نیازهای پایهای ما، مخصوصاً نیازهای زیستی هستند. برخلاف این خشنودیها ناشی از نیازهای بالاتری مثل نیازهای شناختی، واقعی، خود واقع بینی میباشند.
همان طور که سلیگمن در خوشبختی واقعی مینویسد:
“لذتها دربارهی حواس و عواطف هستند. برخلاف این، خشنودیها تعاملات قوا و فضایل درونی میباشند … لذتها به آسانی به دست میآیند اما خشنودی نتیجهی سعی و تلاش سخت است.”
وارد یک وضعیت جاری شوید
این جا جایی است که تحقیقات سلیگمن دربارهی خوشبختی واقعی به تحقیقات Mihaly Csikszentmihalyi دربارهی جریان میرسد. در یک وضعیت جاری ما در کل متوجه عواطف مثبت نمیشویم. متمرکز هستیم و یک هدف مشخص داریم. وارد شدن به یک وضعیت عاری از زمان باعث جذب شدن ما در یک فعالیت عمیق و بدون کوشش میشود. و شاید جالبتر از همه، حس ما از خودمان ناپدید میگردد.
خشنودیها میتوانند وضعیت جاری بسازند اما برخلاف لذایذ کسب خشنودی به مهارت و تلاش نیاز دارد. همچنین امکان شکست در راه رسیدن به آنها هم وجود دارد. در حالی که لذتها به آسانی به دست میآیند، خشنودی ناشی از تمرین دادن قوای شخصی ما به سختی کسب میشوند. به همین دلیل جای شگفتی نیست که چرا ما اغلب به جای تمرکز بر روی رشد فردی به دنبال کسب لذتها هستیم.
چالش دیگر آن است که هیچ میانبری به مقصد خشنودی نیست. برای رسیدن رضایتمندی با سعی و عمل و تمرین بیوقفهی قوای طبیعی خودی قربانی شوند. ساختن این قوا به انتخاب آگاهانه نیاز دارد: آیا میخواهید به آنها دست پیدا کنید؟ آیا قصد ادامه دادن به بنای آنها را دارید؟ و چه زمانی میخواهید از آنها استفاده کنید؟
قوای طبیعی خود را بشناسید
سلیگمن دو مورد از مشخصات چیزی را که نیروها مینامد بیان میکند:
- نیرو، یک خصوصیت، یک مشخصهی روانشناختی است که در شرایط و زمانهای مختلف خودش را بروز میدهد.
- نیرو به روش خودش ارزش مییابد. این نیروها وضعیتهای دلخواه ما هستند که به توجیهی بیش از این نیاز ندارند.
این ویژگی دوم تفاوت مهم دیگری را بین خشنودی و لذت پررنگ میکند؛ برخلاف لذت، خشنودی به خاطر خودش و نه به دلیل احساس مثبتی که میسازد انجام میگیرد.
بر اساس این تحقیقات، سلیگمن 24 نیروی مختلف قابل سنجش و اکتساب را معرفی میکند:
خلاقیت کنجکاوی قضاوت/تفکر انتقادی عشق به آموختن دیدگاه شجاعت/جسارت استقامت راستی/انسجام اشتیاق عشق مهربانی هوش اجتماعی و عاطفی
کار گروهی جوانمردی رهبری بخشش فروتنی احتیاط خودتنظیمی/خودکنترلی قدردانی به دلیل زیبایی و برتری سپاسگزاری امید/خوشبینی شوخطبعی/بازیگوشی معنویت/باور
آیا با مرور فهرست بالا نیروی خاصی در ذهن شما تداعی میشوند؟
نیروهای شخصی خود را کشف کنید
آیا میخواهید نیروهای طبیعی خود را کشف کنید؟
دو گزینه پیش پای شماست:
- یک حساب رایگان در وبسایت خوشبختی واقعی دانشگاه پنسیلوانیا بسازید و در پیمایش VIA نیروهای شخصیت شرکت کنید.
- مؤسسه شخصیتی VIA این پیمایش را در وبسایت این مؤسسه نیز قرار داده است.
این دو یک آزمون نیستند. ارزیابی مؤسسه VIA نیمی از سؤالات را دارد و 10 تا 15 دقیقه زمان میخواهد. ارزیابی دانشگاه پنسیلوانیا نزدیک به 25 دقیقه زمان نیاز خواهد داشت. علی الظاهر هر دو از نظر علمی معتبر هستند.
برای نیروهای منحصر به فرد خود بازی کنید
سلیگمن مطرح میکند که هر کدام از ما یک دسته از نیروهای مرکزی داریم که به آنها نیروهای منحصر به فرد میگوید. نیروهای منحصر به فرد پنج نیروی برتر فهرست هستند که شما دارید.
کشف نیروهای طبیعی میتواند فرآیندی آموزنده باشد. این کار میتواند چیزهایی را که شما در مورد خودتان میدانید معلوم کرده یا نیروهایی را که از آن بیخبر هستید پررنگ سازد. این کار همچنین چیزی را که برای کسب رضایتمندی بیشتر شما باید روی آن سرمایهگذاری کنید نشان میدهد (برای مثال، تجربه خوشبختی واقعی بیشتر).
با این حال دیدن این که کدام نیروهای من در انتهای فهرست قرار دارند برایم مفید بود. اگر شما هم تمایل به کمالگرایی یا “خوب بودن” در همه چیز دارید، شاید دیدن انتهای فهرست نیروهایتان مفید باشد. با این که ممکن است آرزوی مهارت بالا در هر 24 نیرو را برای رسیدن به تمام فضایل ارزشمند انسانی در سر بپرورانیم، اما واقعیت این است که ذات انسانیت ما دیدگاه واقعگرایانهتری را مطرح میسازد.
برای من این تجربه منجر به پذیرش بهتر کمبودهایم و نو شدن توجهاتم به رشد نیروهای واقعیام شد.
از نیروهای منحصر به فرد خود بهره ببرید
نحوه بالا بردن سطح خوشبختی واقعی به پیشنهاد سلیگمن چگونه است؟ در زمینههای کاری و زندگی خود هر روز از نیروهای منحصر به فردتان استفاده کنید. با پی بردن به پنج نیروی برتر خود، دربارهی هر یک از آنها این سؤالات را مطرح کنید:
- نقش این نیرو در کار من کجاست؟
- سه تا پنج راه استفادهی آگاهانهتر از این نیرو در کار من چیست؟
در قدم بعدی میتوانید همین پرسشها را دربارهی زندگی خود در خانه نیز مطرح کنید. هرچقدر تلاش بیشتری در زمینه مهارتسازی در زمینهی نیروهای خود داشته باشید، بیشتر راضی خواهید شد.
از جستجوی خوشبختی واقعی دست بردارید
اکنون یک لحظه همه چیز را متوقف کنید. یک نفس آرام کشیده و به این فکر کنید: با خواندن این مقاله چقدر احساس خوشحالی میکنید؟ اگر خوشحال نیستید، چه حسی دربارهی آن دارید؟
احساسات خود را پیدا کرده و با خودتان صادق باشید. (در صورت داشتن حس خوشحالی، لطفاً به این کار ادامه دهید.)
ما یک سوگیری فرهنگی در برابر خوشبختی داریم. باور رایج این است که ما باید در اکثر اوقاتمان خوشحال باشیم و هنگامی که این گونه نیستیم یک جای کار میلنگد. به پرسش من برگردیم: اگر در هنگام مطالعهی این مطلب خوشحال نبودید، ایا متوجه تنشی بدن خود شدید؟
آیا از نظر ذهنی یا عاطفی زجری را تحمل میکنید؟ خوشحال نبودن یک چیز است؛ برقراری رابطه با احساسات ناگوار یک چیز دیگر. تنشی که ما حس میکنیم اغلب بر پایهی یک انگاشت اساسی است: این که باید خوشحال باشیم.
اما چرا؟ چرا باید خوشحالی هدف یا ایدئال تجربهی روزمره انسانی باشد؟ زندگی پر از سختی، امتحان، ناراحتی و درد است. رنج بزرگی در تجربیات انسان نهفته میباشد. آیا انتظار خوشحال بودن در اکثر اوقات این زندگی منطقی است؟
(در همین اثنا، محققان خوشبختی واقعی به این نتیجه رسیدهاند که هر یک از ما یک نقطهی تنظیمی متفاوت برای خوشبختی داریم. برای مثال، تقریباً 25 درصد مردم ذاتاً خوشحال هستند؛ با همین خوشبختی به دنیا آمدهاند. 25 درصد دیگر تمایل به افسردگی و منفیاندیشی دارند.)
آیا سوگیری تجمیعی ما در برابر خوشبختی میتواند کوششی در جهت سرکوب سمت تاریکتر (اما به اندازهی مساوی واقعی) زندگی باشد؟ آیا این سرکوب تجمیعی به توجیه این که چرا آمریکا یکی از افسردهترین کشورهای دنیا است کمک میکند؟
یافتن آرامش به جای خوشبختی
دکتر اندرو ویل در خوشبختی خودبهخودی پیشنهاد میکند که جایگزین کردن ایدئال خوشبختی با آرامش به نفع ما خواهد بود. آرامش یک احساس کلی از “خوب بودن” با زندگی است. با وجود آرامش پذیرش چیزی که هست آسانتر میشود، با هر چیزی که در حال تجربهی آن هستیم سازگارتر میشویم، مثبت یا منفی.
برای این که شفافسازی کنیم، من پیشنهاد نمیکنم که به دنبال پیدا کردن راهی برای بالا بردن سطح لذت، خوشحالی و مثبتاندیشی نباشید. در واقع این راهنما برای همین کار است. برای مثال، افراد مثبتاندیش با احساسات مثبت با احتمال 50 درصد کمتر دچار حمله قلبی یا بیماری دیگری میشوند. اما بهبود اوضاع عاطفی با یادگیری نحوه کار آگاهانه با احساسات منفی نیز مفید است.
اما قبول کردن این که سقوط، افسردگی، اضطراب و ترس هم برای آدم است، مهم میباشد. ما با پذیرش چیزی که احساس میکنیم، میتوانیم زجر کشیدن خود را کاهش دهیم. پذیرش چیزی که در حال تجربهی آن هستیم منابعی درونی به ما میبخشد تا به کمک آنها به فضای مثبتی منتقل شویم. این بیشتر شبیه خوشبختی واقعی است. حداقل تجربهی من که این بوده است.
در نهایت اجازه دهید این راهنما را با کلمات خردمندانهی اسطورهشناس فقید، جوزف کمپبل به پایان ببرم:
“راه رسیدن به خوشحالی در ذهن داشتن لحظاتی است که واقعاً خوشحال هستیم – نه هیجانزده، بلکه عمیقاً خوشحال. این کار به کمی تحلیل شخصی نیاز دارد. چه چیزی شما را خوشحال میکند؟ با آن بمانید، مهم نیست به شما چه میگویند. من به این کار “دنبال کردن سعادت” میگویم”.